maatinamaatina، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

لحظه های بی تکرار تنها امید زندگیم... ماتینا

اولین تجربه آرایشگاه ماتینا

ماتینا عسلی دیروز باهم رفتیم آرایشگاه موکا برای اینکه موهاتو مرتب کنی تا زیبا تر بشی ... اولش همه چیز خوب بود ... سرگرم بازی بودی ولی وقتی نوبتت شد بلوا کردی مامان.... انقدر گریه کردی که توی بغل من موهاتو کوتاه کرد ... انقدر قیل و قال راه انداختی که نتونستم یه عکس یادگاری ازت بندازم ... ولی آخرش وقتی موهاتو سشوار کشید انقدر ناز و زیبا شدی که حد نداشت ... مبارکت باشه موهای نازت دختر گلم...
22 تير 1394

من مادرت هستم

عزیزترینم ، فرزندم.... من مادرت هستم .... من با عشق ، با اختیار، با آگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست میدارد ، هدایت می کند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در آغوشش میگیرد. من یک مادرم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد..... من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را... تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی که گاه از خودگذشتگی نامیده می شود... تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد .... من نه بهشت میخواهم نه آسمان و نه زمین ... بهشت من زمین من و زندگیم نفس های آرام کودکی...
17 خرداد 1394